امیرمهدیامیرمهدی، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره
امیدامید، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

قند عسلای مامان و بابا

آقا امیر مهدی

  یه روز که امیرمهدی سرماخورده بود و سرفه میکرد دیدم شکلات دستشه اونم سه تا  بهش میگم باشه بعدا میخوری امیرمهدی ملتمسانه: مــــــــــــــامــــــــــــــان من : پسرم بعدا میخوری الان سرفه میکنی خوب نیست  امیرمهدی ( عصبانی ) : میخوام الان بخورم من : اگه خواستی سرفه کنی باید بری بیرون امید بیدار نشه  . . بعد از خوردن شکلات ها  .  . دیدم امیرمهدی در و باز کرده بدون لباس گرم داره میره بیرون  دیگه عصبانی بودم هاااااااااااا بهش میگم کجا میری هوا سرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اونم عصبانی برگشته میگه : دارم میرم بیرون سرفه کنم!!!!!!!!!! ****** چن...
21 آبان 1393

امید گلپسر مامان

سلام سلام بعد از یه وقفه طولانی من اومدم خدا رو شکر همگی خوبیم - امید مامان هم جدیدا ( یکی دو هفته ای میشه) غلت میزنه  - با دهنش صدا درمیاره و بازی میکنه طوریکه گلاب به روتون روم به دیفال دم دهنش همش تف تفیه - وقتی امیرمهدی از مدرسه میاد و واسم از اتفاقات مدرسه تعریف میکنه امید فقط ذوق میزنه و جیغ جیغ داره آخه بچم فک میکنه امیر مهدی داره با اون صحبت میکنه - یه هفته ای میشه که واسش حریره بادوم درست میکنم  - کسی جرات نداره از جلوش رد بشه آخه جیغ جیغ میکنه میخواد بغلش کنیم ، من که جرات ندارم جلوش نماز بخونم بس که جیغ جیغ میکنه متوجه نمیشم نمازمو چجوری خوندم دیگه خیلی خیلی شیرین شده عک...
21 آبان 1393
1